
طنزی تلخ از زیبایی و اخلاق
۱. جوانی ابدی، نفرینی مرگبار
دوریان با زیبایی خارقالعادهاش اسیر چشمها میشود. اما این زیبایی تبدیل به طلسمی ابدی میگردد. پرترهاش همهی زشتیهای درونی او را جذب میکند. وایلد با ظرافت، تقابل بین ظاهر و باطن را در این طلسم میآفریند. زیبایی ظاهری نه تنها برکت نیست، بلکه مایهی سقوط میشود. نفرینی که خودش خواسته، جانش را میگیرد.
۲. لرد هنری، فریبندهی فلسفی
لرد هنری شخصیت جذاب و سخنور داستان است که عقایدی خطرناک دارد. او به دوریان یاد میدهد که اخلاق مانعی برای لذت است. دوریان تحت تأثیر فلسفهی او به موجودی بیاحساس تبدیل میشود. وایلد در شخصیت هنری، جامعهی اشراف و بیاخلاق زمانهاش را نقد میکند. کلمات هنری، سمی هستند در لباس جواهر. هر جملهاش آهنگی است که وجدان را میکشد.
۳. هنرمند، انسان، وجدان
بزیل تنها کسی است که زیبایی دوریان را با روح او میسنجد. نقاشیاش تبدیل به آیینهای از حقیقت میشود. بزیل باور دارد که هنر باید اخلاقی باشد. مرگ او بهدست دوریان، مرگ اخلاق در برابر زیباییست. وایلد با مرگ نقاش، تضاد هنر و لذتگرایی را به نقطهی نهایی میرساند.
۴. نقاب جامعه و چهرهی درون
دوریان در جامعه فردی محترم و خواستنیست. اما در پشت پرده، زندگیاش پر از فریب، خیانت و لذتهای پنهان است. پرترهاش دروغهایی را که چهرهاش پنهان کرده، فاش میکند. وایلد با این دوگانگی، ریاکاری جامعهی ویکتوریایی را به سخره میگیرد. آنکه زیباست، لزوماً پاک نیست.
۵. قربانیان زیبایی مسموم
دوریان کسانی را که به او نزدیک میشوند نابود میکند. سیبیل، بزیل و دیگران، همگی بهایی برای فریبندگی او میپردازند. زیبایی او دیگر جذاب نیست؛ ترسناک است. وایلد با این روند، از زیباییپرستی انتقاد میکند. او نشان میدهد که وقتی زیبایی بیوجدان شود، جنایتکار میزاید.
۶. پایان راه درون، پایان راه بیرون
دوریان نمیتواند پرترهاش را بیشتر تحمل کند. سعی میکند آن را پاره کند تا از خودش فرار کند. اما چاقو به جان خودش مینشیند. در مرگ، حقیقت چهرهاش بازمیگردد. وایلد با مرگی نمادین، پایان دروغ را رقم میزند. چهرهی واقعی همیشه منتظر بازگشت است.
:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0